نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

واکسن شش ماهگی و بازگشت به فضای کار

    بعد از واکسن شش ماهگیت خیلی اذیت نشدی فقط کمی تب کردی حدود یک درجه که با مصرف استامینوفن بعد دو روز کاملاً خوب شدی. این هم جای واکسنت   بعد از تمام شدن شش ماه شما تصمیم گرفتم کارم را شروع کنم. کار نوشتن را . از اینکه کارم طوری نیست که خواب شیرینت را به هم بزند، خوشحالم.  قرار شد مادربزرگ چند روز در هفته به خانه ما بیاید و از شما نگهداری کند. از اینکه نبودنم را تحمل می کنی از تو سپاسگزارم . عزیزکم  وقتی بزرگ شدی درک خواهی کرد که کار من چقدر با مادران شاغل دیگر متفاوت است چون من وقتی کنارت هستم باز هم در حال کارم.نوشتن به من می آموزد تو را از زاویه دیگری ببینم . حتی به من یاد می دهد موقع شیر دادن به شما ...
8 بهمن 1392

نازنین فاطمه در هشت ماهگی

  با پایان هر ماه حرکاتت خیلی پیشرفت می کند. درست با پایان هفت ماه و شروع هشت ماهگی با چند بار غلت زدن خودت را به هر جایی که می خواهی می رسانی.                یک روز که کمی کارم طول کشید آمدم و دیدم خودت را به تلویزیون رسانده ای و تمام سی دی ها را به هم زده ای. این اولین خرابکاریت بود البته یک هفته قبل در حالیکه  بغلم بودی  موقع ر شدن از کنار گلدان ها برگ آنها را کندی چند روزی است صداهایی شبیه ماما و بابا درمی آوری. مخصوصا م ماما را خیلی خوب ادا می کنی . آن هم وقتی شیر می خواهی یا درد داری. لبهایت را کج می کنی و می گویی ممممممممممممممممممم وقتی نیمه شب با درد ...
8 بهمن 1392

جوانه زدن اولین مروارید در صدف دهان دخترکم

  شروع هشت ماهگی خیلی اذیت شدی و شبها بسیار بی قرار بودی. از طرفی با تنوع غذایت شکمت خوب کار نمی کرد و گاهی تا چهار روز اجابت مزاج نداشتی و بعد درد ناشی از دندان درآوردنت به اوج خودش رسید. حدود دو هفته هر سه ما از خواب شب محروم بودیم. پدرت در هال می خوابید و یا برعکس من و شما به هال می رفتیم. یک شب بیقراریت تا خود صبح طول کشید تا اینکه بعد از تحمل این همه درد و ناراحتی اولین دندان شما در تاریخ 4/11/92 (جمعه)جوانه زد. در ضمن از دوم بهمن ماه هم یاد گرفتی  روی زانوهایت قرار بگیری . از لای پاهایت دالی می کنی. آن قدر این شرایط را دوست داری که در هر فرصتی روی این موقعیت قرار می گیری.حتی قبل از خواب گاهی وقتی عمیق به تو و ح...
8 بهمن 1392

برخی از ویژگی های نازنین فاطمه در هفت ماهگی

  دو ویژگی منحصر به فرد داری اینکه نگاهت بسیار متفکرانه است و با دقت دنیای اطرافت را کشف می کنی و دیگر اینکه خیلی نمی خندی. برای خنداندن و شنیدن صدای قهقه ات باید خیلی تلاش کنیم. البته پدرجون خیلی در این کار ماهر است. نمی دانی شنیدن صدای خنده تو چقدر برایم شیرین و لذت بخش است. مخصوصا وقتی با قهقهه تکان می خوری و از شدت ذوق جیغ می زنی. ویژگی کم خندیدنت مخصوصا در کنار غریبه ها خودش را در آتلیه نشان داد. یک روز سرد برفی وقت آتلیه داشتیم. در واقع اولین برفی که دیدی همان روز بود. یعنی وسط هفت ماه. آتلیه اولین ارتباط تو با غریبه هایی بود که نسبتی با تو نداشتند.کلی برایت وسیله برده بودم ولی چون خیلی نخندیدی و لبهایت را جمع کردی ...
8 بهمن 1392

هفت ماهگی و تنوع غذایی نازنین فاطمه

  آنقدر زود بزرگ می شوی که یادم نیست چطور ماه های اول تولدت تمام شد. هفته های اول شروع غذای کمکیت فقط لعاب برنج میخوردی و سوپی که فقط با گوشت و برنج بود. رفته رفته حریربادام هم بهت دادم. و با گذشت چند هفته هویچ و سیب زمینی و سبزی هم به سوپت اضافه کرذ تا اینکه دیگر سوپت شبیه سوپ های واقعی شد. درست کردن غذاهایت چون باید به شکل پوره درمی آمد خیلی زمان بر بود به همین خاطر مادربزرگ یک گوشکوب برقی به عنوان هدیه خرید. پوره هویج و سیب زمینی و کدو سبز و سرلاک خونگی (بیسکوئیت ساقه طلایی +آب جوش+کره)هم جز عصرانه هایت هست . اشتهای خوبی برای غذا خوردن داری. روزهای اول نمی توانستی تحمل کنی تا قاشقت پر شود و فکر می کردی مثل شیر باید به یک م...
8 بهمن 1392

نازنین فاطمه در همایش شیرخوارگان حسینی

  یک سال قبل درست در همین روزها حال و روز خوبی نداشتم و بسیار نگران و مضطرب سلامتیت بودم . تنها توسل به شیرخواره کربلا بود که تا گرفتن جواب آزمایش آرامم می کرد.    همان وقت به پیشنهاد خاله  تو را بیمه علی اصغر کردم  و نیت  کردم اگر به سلامتی به دنیا آمدی سال بعد تو را به این همایش بیاورم. خدا را صدهاهزار مرتبه شکر که تو به سلامتی به دنیا آمدی و من لحظه شماری می کردم این نذر را به وقتش ادا کنم. در تاریخ برگزاری همایش درست همسن کوچکترین سرباز کربلا بودی یعنی شش ماهه همه شرایط طوری پیش رفت که آن روز یعنی اولین جمعه ماه محرم کرج باشیم و به همراه خاله  و پدرت به همایش برویم . شور و ...
8 بهمن 1392
1